به نظر می رسد اشکالات و تبعات زیر در این فعالیت وجود دارد:
الف) عدم تعادل مبلغ پرداخت شده با ارزش واقعی کالا، به طوری که در برخی صورتها مبلغ بیش از ده برابر ارزش کالاست.
ب) عدم امکان تحویل کالا.
ج) پرداخت پورسانت بالا در ازای خرید کالا.
د) به اعتراف خود اشخاص عضو،خرید کالا صوری بوده و تنها بهانه ای جهت ورود به سیستم شبکه ای و برخورداری از پورسانت می باشد. به طوری که شخص هیچگونه نیازی به سکه یا ساعت طلا نداشته و برای رسیدن به پورسانت مجبور به خرید آن است.
س) خروج ارز از کشور: از مبالغی که توسط عضو شونده ها جهت خرید کالا از کمپانی پرداخت می شود تنها حدود نه درصد به اعضای شبکه به عنوان پورسانت بر می گردد و حدوداً بیش از ده برابر آن به جیب مدیران شرکت می رود که به باور نگارنده به احتمال زیاد یهودی و اسلام ستیز بوده و این سودها را صرف تضعیف و نابود کردن فرهنگ اسلامی و قرآنی می کنند.
ص) جدا شدن افراد جامعه از شغل های اجتماعی خود: به اعتراف خود اعضا در بین آنها خیلی از افراد از کار خود استعفا داده و یا مرخصی گرفته و موقتاً مشغول این فعالیت شده اند تا به درآمدی رویایی رسیده و زندگی ای رفاهی و سطح بالا داشته باشند. برخی از اعضا کارمند بوده، برخی بازنشسته، برخی کشاورز که زمین های خود را رها کرده و دنبال این کار آمده، و حتی برخی کم سن و سال بودند که به جای درس و تحصیل مشغول چنین فعالیتی شده اند.
ط) مصرف گرایی: با رسیدن اعضا به درآمد رویایی ( که نگارنده برخی را مشاهده کرده است) اغلب به فکر خرج کردن پولهای بادآورده و رفاه هرچه بیشتر می افتند که مصرف گرایی و رفاه طلبی را در پی خواهد داشت، و چون شخص بدون کار به درآمد می رسد و بیشتر وقت روزش بیکار است تنها فکر و ذکرش خرج کردن و مصرف نمودن دلارهای بادآورده خواهد بود. با کمی دقت این نکته روشن می شود که بیگانگان و اسلام ستیزان نقشه ی خوبی برای جوامع جهان سوم کشیده اند و آن این است که در قالب این روش و سیستم نوین مردم را به استعمار کشیده و پول آنها را به طرف خود سرازیر کنند و از طرف دیگر از این جوامع، جوامعی مصرف گرا بسازند که نه تنها به فکر خلاقیت و پیشرفت نیست بلکه تنها در فکر مصرف کالاهایی است که تولید بیگانگان است.
و...
خبری جدید موجب شوک و شگفتی غرب و غرب دوستان و غرب پرستان گردید:
«جرج گالووی از اعضای سابق مجلس عوام انگلیس از حزب احترام انگلیس در انتخابات میان دوره ای مجلس عوام در منطقه برادفورد با اختلاف قابل توجهی به پیروزی رسید»
جرج گالووی متولد 1954، عضو سابق پارلمان بریتانیا، است که در پی اعتراض به سیاستهای جنگ افروزانه انگلیس و مخالفت با جنگ عراق در سال 2003 از حزب کارگر اخراج شد، ایشان حزب رسپکت (Respect Party ) را تاسیس نمود، کسانی که مخاطب شبکه پرس تی وی هستند جرج گالووی را از اجرای برنامه هایی چون Comment و "The Real Deal"در این شبکه به خوبی می شناسند، و به راحتی می توان فهمید که ایشان طرفدار مردم غزه، لبنان و سوریه، و در یک کلمه حامی خط مقاومت در منطقه خاورمیانه است، و شاید به همین دلیل است که دو دوره پیش ایشان از جنوب لندن، با حمایت مسلمانان به مجلس راه یافت؛ و اکنون ایشان در منطقه ای مورد انتخاب مردم قرار گرفته است که در چهل سال گذشته در دست حزب کارگر بوده است. آری برادفورد جایی است که حزب کارگر در چهار دهه گذشته پیروز انتخابات بوده است و اکنون از گالووی شکست سنگینی خورده است و به گفته خود آقای جرج بیش از 50 درصد مردم او را برگزیده و به حزب کارگر «نه» گفته اند...
پیروزی گالووی معنایش چیست؟
پیروزی گالووی یعنی پیروزی مردم مظلوم غزه، پیروزی مردم فلسطین، پیروزی مردم بحرین که دولت غیرمشروع و ظالم حاکم بر آنها سخت مورد حمایت حکومت سلطنتی انگلیس و حزب کارگر می باشد؛ پیروزی مردم لبنان و سوریه، پپیروزی مردم خاورمیانه، پیروزی جنبش وال استریت، پیروزی 99% مردم جهان، و در یک کلمه پیروزی مردم ایران؛ پیروزی منطق حق بر منطق باطل، پیروزی طرفداران حق و فلسطین بر طرفداران باطل و اسرائیل، پیروزی منطق امام حسین بر منطق یزید، غلبه منطلق علی (ع) بر منطق معاویه و...
اما چیزی که غرب از آن می ترسد؟
آری جرج گالوی پس از کارشکنی های فراوان حکومت سلطنتی انگلیس در پخش شبکه پرس تی وی که خود مجری آن است امروز به پیروزی می رسد، خانم لوران بوس فعال مطبوعاتی انگلیس و خواهر خانم «بلر» نخست وزیر اسبق انگلیس، مسلمان می شود، و به حامیان سرسخت مردم غزه و فلسطین بدل می شود و به اجرای برنامه هایی در شبکه پرس تی وی می پردازد، شان استون، پسر کارگردان معروف یهودی آمریکایی «الیور استون» به ایران می آید و در حضور آیت الله ناصری به دین اسلام می پیوندد و نام علی برای خود برمیگزیند و... و این مسیر ادامه دارد... و غرب از این روند شدیداً می ترسد... امروز که خبر پیروزی گالووی را شنیدیم شروعی کوچک است که پیروزی بزرگی در آینده را نویدمان می دهد... و غرب از این پیروزی بزرگ می ترسد... غرب از روزی می ترسد که در انگلیس یک جرج گالووی به چند جرج گالووی تبدیل شود و از آن می ترسد که در هر کشور غربی یک یا چند جرج گالووی به نتیجه برسند و...
خواهر و برادر عزیز! وظیفه من و تو در این شرایط چیست؟
دیروز شهیدان عزیز ما از خوابشان زدند، از زندگی در کنار خانواده هایشان زدند و از تفریح و سرگرمی های خود زدند و جمهوری اسلامی را در برابر طوفانهای سهمگین شیاطین حفظ نمودند که امروز ما در زیر سایه ی این درخت تنومد و شجره طیبه در آرامش و آسایش متنعم هستیم درختی که مردم آزادی خواه جهان بدان افتخار می کنند و بدان غبطه می خورند و به ما توصیه می کنند که قدرش را بدانیم! امروز ما وارث شهیدانیم و باید چون آنان از خواب و زندگی و تفریح و سرگرمی هایمان بزنیم، حداقل اگر نمیتوانیم از آنها بکاهیم و به وظیفه سنگینمان بپردازیم، چرا که چشم فرزندان فردا به عزم و همت ما دوخته شده است! اگر امروز نکوشیم فردا مسئول خواهیم بود و مورد سرزنش! اگر فرصت امروز را درنیابیم! فردا دیو افسوس ما را هلاک خواهد ساخت! اگر امروز را درنیابیم فردا از آن ما نخواهد بود! اگر امروز تنبلی کنیم فردا زیر یوغ شیاطین خواهیم بود! بجنبیمیم و بکوشیم که فردا از آن ما خواهد بود! امروز ما برای دنیا حرف داریم و دنیا تشنه این منطق و سخن ماست! و برای صحبت با مردم دنیا باید خودمان را مسلح به تمام سلاحهها بگردانیم! باید در علوم و فنون حرف اول را بزنیم! باید و حتماً به چند زبان خارجی مسلط باشیم! امروز روزی است که تسلط به یک زبان خارجی و آشنایی فقط با زبان انگلیسی برای ما خیلی کم خواهد بود! زبان انگلیسی برای همه ما ضروری است و باید پس از آن به فکر یادگیری چند زبان دیگر باشیم، زبانهایی چون فرانسه، اسپانیولی، آلمانی، چینی و ایتالیایی و... ابزار کار ماست و باید بدانها سخن بگوییم... بیایید تا دیر نشده خودمان را برای فردا و فرداها آماده سازیم...
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد
بر آوردند سر از شاخ تلاجن
گلی بر شاخسار من نیامد
چراغ لاله روشن شد به صحرا
چراغ شام تار من نیامد
جهان را انتظار آمد به پایان
به پایان انتظار من نیامد
همه یاران کنار از غم گرفتند
چرا شادی کنار من نیامد
چه پیش امد دراین صحرا که عمری
گذشت و تکسوار من نیامد
سر از خواب گران برداشت عالم
سبک رفتار یار من نیامد
به کار دوست طی شد روزگارم
دریغ از من ,به کار من نیامد
ای آنکه جهان به لطفت آغشته بسی
بــــر جملــه کائنــــات فریــــاد رســـی
هر کس به سرش هـــزار دارد هوسی
بفرست دمی به سوی ما هم،نفسی
ای واسطة الفیض خـــدا مهدی جــــان
بر کنج قفس نگــــرکه جـا مانده کسی
میگم این ادبیات جاده ای هم برای خودش عالمیه!
از سمت ساوه به طرف بوئین زهرا در حرکت بودیم و مقصد نهاییمون شهرهای زیبای تبریز (استان آذربایجان شرقی) بود که پشت درب اتاق بار نیسانی آبی رنگ نوشته ای توجه منو جلب کرد؛ شاید این نوشته کمی عوامانه بود ولی خیلی به دل من نشست شاید علتش اخلاص راننده و نویسنده اش بوده؛ همونجا تصمیم گرفتم در اولین فرصت توی وبلاگ درجش کنم:
«حادثه شرم کن! بیمه عباسم»
تاسف میخورم که چون در حال رانندگی بودم نتونستم عکسی از این نوشته تهیه کنم تا ویلاگ رو بدان اراسته گردانم. البته شعرها و نوشته های زیادی توی جاده و پشت وسایل نقلیه به چشم میخوره ولی برخی از اینها جالبه و این مورد هم از همینهاست! و من به مردم ایران افتخار میکنم که وجودشون با این قبیل اعتقادات پاک عجین شده است! و دیدن این اعتقادات و لمس کردن آنها چقدر برای انسان زیباست!
البته این تصویر، اونی نیست که بنده صحبتش رو کردم، و نیسانی که گفتم با دست و به خط نستعلیق نوشته شده بود؛ این تصویر رو آقا محسن از وبلاگ قافله شهدا زحمتش رو کشیدند و برام کامنت گذاشتند که از ایشون سپاسگزام...