آقای خوبیها، قبله دلها، عزیز مصر وجود ما ابرانیها، به واسطه یه عزیزی، لطفی در حق ما کرد و به پابوسی طلبید...
و این اولین تحویل سال عمرم بود که خدمت امام رضا (ع) بودم...
بعضی ها میگن دوست داریم ضریح خلوت باشه و دل سیر زیارت کنیم، شاید هم راست میگن...
ولی توی شلوغی حرم نیز آدم یه حال خاصی پیدا میکنه!
حس اینکه خودت رو مثل یه قطره، به راحتی توی دریای مردم گم میکنی،
حس اینکه از خودت، از منیت و خودخواهی و خودبینی، و... بیرون میای،
حس اینکه دیگه خودت رو نمیبینی،
حس اینکه دیگه خودت رو حس نمیکنی،
حس اینکه دیگه هیچی رو حس نمیکنی،
فقط دریا رو حس میکنی و آسمون،
و التماس آسمون میکنی برای باریدن...
و وجودت سرتاپا خواهش و التماس میشه،
و از آسمون میخوای تا برات بباره و قلبت رو خیس کنه، اونقدر برا قلبت بباره که دلت دربا بشه،
دریایی از توحید، دریایی از عشق به خدا، دریایی از عشق به کلام خدا و کتاب عزیزش «قرآن»، دریایی از ولایت، دریایی از محبت به اهل بیت،
و دریایی از بصیرت، و دریای از عشق به بندگانش و خدمت . ایثار به آنها...
خیلی دعا کردم، دعا نه، بلکه التماس کردم، برای اوضاع منطقه، برای پیروزی مردم مسلمان، برای نابودی قدرتهای شیطانی، شکست طرحهای آمریکایی صهیونیستی...
برای پیروزی مردم مظلوم بحرین، فلسطین، یمن، لیبی،...
برای رهبر و مردم عزیزمون و برا سربلندی ایرانمون،
برای آزادی امام موسی صدر،
و از همه مهمتر برای ظهور آقا و سرور دلها امام مهدی (ع)، و تحقق دولت کریمه اش و حاکم شدن عدالتش بر جهان...