شاید این انتقاد در مورد این وبلاگ به جا باشد که فاصله پستهایش گاهی طولانی است و گاهی خیلی نزدیک!
و امروز از نوع دوم است که اتفاق می افتد! به این دلیل که دست خودم نیست هر موقع احساس میکنم که لازم است می نویسم و حتی برخی کارهای ضروری را کنار میگذارم و این است فرق من و نوسندگان دیگر! نویسندگانی که برخی از آنها تا پولی نگیرند نمی نویسند! ههه! یادم میآد دوستی به من گفت شما که خودت مینویسی و کپی نمیکنی و اگر کپی کنی آدرس میدهی! چرا نوشته هات رو به جایی نمیدی تا پولی هم دریافت کنی! بالاخره زندگی هم پول میخواد!... بگذریم! به هرحال گرچه قبل از ظهر یادداشتی نوشتم. الان نیز حساس کردم که وقتشه که باید بنویسم.
قسمت دیگری از برنامه شناسنامه که خیلی دوستش دارم و سعی می کنم از آن محروم نشم پخش شد!
قسمتی که من از چند روز پیش که از میهمان آن باخبر شدم تصمیم گرفتم به هر نحوی بود ببینم! و به توفیق الاهی موفق شدم.
میهمان این قسمت از برنامه شناسنامه آقای دکتر باقری لنکرانی بود.
حالا امروز هم برنامه رو دوست داشتم و هم میهمان برنامه! وقتی برنامه تموم شد با خود گفتم باید یه کاری بکنم! باید یه چیزی بنویسم! باید دین خودم رو به آقای دکتر و به هدف و آرمانی که داره! و به ایمانی که داره و خیلی چیزهایی که هست، باید دینم رو ادا کنم!
آری تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که آقای دکتر لنکرانی، مردی است که می توان به او اعتماد کرد!
مردی است که ارزش اعتماد رو داره!
مردی است که می تواند ما را به اهداف و آرمانهایمان نزدیک نماید!
آرمانهایی که آرمان حضرت امام روح الله (قدس) بود! آرمانهایی که پای آنها هزاران هزار شهید خونشان را نثار کردند!
آرمانهایی که نشئت گرفته از غار حرا، قرآن جاوید، سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله)، شیرین گفتارها و شیرین بیانات حضرات چهارده معصوم، سخنان گهربار عیسی و موسی، ابراهیم خلیل (علیهم السلام) و انبیا و اولیاست.
مردی است که دردهای پرغصه ما را می داند و می تواند ما را به نسخه درمان آن نزدیک سازد.
مردی است بی ادعا!
مردی که برای نخستین تجربه مدیرتی کلان خود موفقیتی بی نظیر ثبت نمود و با سن جوانی از عهده حل مشکلات حیطه کاری خود برآمد
و چه راحت در انتخابات 1392 خود را از رقابت و خودخواهی کنار کشید تا پرچمدار گفتمان انقلاب اسلامی با قدرت عمل کند!
مردی که خدمت در شهر و دیار خود را به برخی چستهای سیاسی که شاید ارتباطی با حیطه کاری و تخصصی اش نداشت ترجیح داد
مردی که سخن از گفتمان و گفتمان سازی و ترویج آن میزند و این به مذاق من چه شیرین می نماید.
بالاخره مردی که قابل اعتماد است...
شاید او اگر خدا صلاح بداند روزی بر صدارت دولت تکیه زند!
چنین روزی از ته دل آرزوی ماست و برای آن از هیچ کوششی دریغ نخواهیم کرد! چرا که قابل اعتماد است!