عاشورا
عاشورا و تاسوعا از جمله روزهایی است که دوستداران حسین دیگر به روضه خوان و ذاکر مصیبت نیازی ندارند
عاشورا و تاسوعا فضایش چنان سنگین است که دیگر نیازی به ذکر مصیبت نیست و دلباختگان حسین علیه السلام، روز را با گریه و ناله سپری می کنند
شما فکر کن، وقتی تشنه ات می شود ناخوداگاه یاد لبهای تشنه مولا میافتی و گریه می کنی، تا فرزندت، دخترت، یا پسرت از تو طلب آب می کند و می گوید: بابا! مامان! تشنه ام، تو گویی در کربلا نظاره گر ناله های بچه های اباعبدالله علیه السلام هستی که می گویند عموجان! آب!
و فرمایش آقا اباعبدالله علیه السلام به حضرت عباس (معنای حقیقی برادر، معنای واقعی وفا و ادب)علیه السلام که برادر جان! برای بچه هایم آب بیاور!
روز تاسوعا همین شعر ماندگار آیین تاسورایی برای دلباخته حضرت عباس علیه السلام، کافی است تا گریه کند:
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد
و یا شب عاشورا این بیت برای تو کافی است تا عقده دلت را بگشایی و برای مصیبت آقا امام حسین علیه السلام گریه کنی:
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع؛ صبح فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع
ای اهل حرم میر علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد
فرزند علی ساقی کوثر که به غیرت
شد ساقی اطفال عطش دار نیامد
آن قامت رعنا که چونان سرو جنان بود
آن شاه وفا مامن و دلدار نیامد
بر وعده آبی که به طفلان حرم داد
چون رعد به دشمن زد و اینبار نیامد
خشکیده لبا ن بر لب آب و زمروت
هم یک لب از آن بر لب تبدار نیامد
خشکیده لب و آن کف پر آب ابالفضل
شد جام وفایی که لب یار نیامد
دستان جدا مشک به دندان وامیدش
آن تیر جفا برد که سردار نیامد
تنها اگر عباس به لشکر زده پیداست
از کثرت نامردی اغیار نیامد
آن ماه بنی هاشم و آن میر سپه دار
سردار وفا سرور ایثار نیامد
در کرببلا دست علی داشت بر ایتام
کان مونس تنهای شب تار نیامد
طفلان نه دگر چشم به دستان ابالفضل
گویند عمو از چه زپیکار نیامد
تا جان به بدن داشت سوی خیمه حسینش
هرچند که می برد به اصرارنیامد
خورشید وفا ماه بنی هاشم و عباس
فرزند علی حیدر کرار نیامد
شد نام وفا زین عمل ناب تو سیراب
حقا که زکس همت این کار نیامد
شعر از رها بهرامی