خبرهای واصله از راهپیمائی 22 بهمن در تهران حکایت از آن دارد که خانمی جوان لنگه کفش خود را به خاطر بی محلی آقای خاتمی و محافظان ایشان به وی ، به سوی ایشان پرتاب کرد!
خانمی لب جدول ایستاده بود که به زور دست بچه شش یا هفت سالهشو تو دست گرفته بود و دنبال خاتمی میدوید و بعد که به همراهان خاتمی نرسید ،لنگه کفش سمتشون پرت کرد و گفت : خائن !مرگ بر منافق ! بچه ترسیده بود و گریه میکرد. مادر دستش رو محکمتر گرفت و گفت: ببین !ببین این آدم خائنه. منافق، منافق! همراهان خاتمی هر طور بود بردنش سمت طرشت و از مردم دورش کردند. (وبلاگ سیاه مشق)
سوال: این خانم که کفش خود را به طرف خاتمی پرتاب کرد با آقای منتظر الزیدی نسبتی داشت؟ آیا او عصبانی بود؟ آیا او می خواست از خاتمی به خاطر اعلام حضور در انتخابات تشکر کند؟ آیا او اشتباهاً به جای گل ، کفش خود را پرتاب کرد؟ آیا می تونیم برای خرید کفش ایشان درخواست دهیم؟ آیا کفش ایشان الآن در موزه می باشد؟ آیا کفش ایشان به محافظ خاتمی اصابت کرد؟ آیا محمد علی ابطحی این اقدام را مخالف با اصول دموکراسی خواهند دانست؟ آیا آقای کروبی از اقدام این خانم خوشحال خواهند شد؟ آیا دل میر حسین موسوی از پرتاب لنگه کفش به خاتمی خنک می شود؟
آقای محمد علی ابطحی از شما تقاضا داریم که نظر خودتان را در مورد این خانم و پرتاب لنگه کفش اعلام کنید!
انگیزه های متفاوتی از این عمل مخابره می شود برخی آنرا به استقبال مردم از خاتمی توصیف کرده اند، برخی نیز بالکل این خبر را بایکوت کرده اند مثل ساین بنیاد باران و سایت یاری نیوز، که به جای این خبر خبری دروغ نوشته اند که طرفداران احمدی نژاد، خاتمی را با چوب کتک زده اند، البته این دروغ ها و مظلوم نمائی ها با توجه به اعلام حضور خاتمی در انتخابات و نزدیک شدن به انتخابات جهت جلب بیشتر آراء مردم، برای همه قابل پیش بینی است، و هرچه بیشتر به حلو برویم و به انتخابات نزدیکتر شویم این سیاست به شدت دنبال خواهد شد، همانطور که در خرداد و تیر ماه 84 طرفداران هاشمی مطالبی را علیه هاشمی در اصفهان چاپ می کردند و پخش می کردند و بعد از آن می گفتند گروهی سازمان یافته در حال تخریب چهره ی هاشمی هستند. که البته مردم نقشه ی اینها رو خوب خونده اند.
سوال: آیا این خانم به این دلیل به طرف خاتمی لنگه کفش پرتاب کرد که دولت خاتمی غنی سازی را متوقف کرد؟ یا به این دلیل که چون دولت خاتمی به دولت بوش نامه نوشت و پیشنهاد داد تا ایران اسرائیل را به رسمیت بشناسد و از حزب الله لبنان حمایت نکند و غنی سازی را متوقف کند تا اینکه بوش به ایران حمله نکند.؟
کارشناسان به دنبال یافتن جعبه ی سیاه لنگه کفش خانم مزبور ( بی دموکراسی ) هستند تا علل و انگیزه ها را در پرتاب راکت لنگه کفش به خاتمی روشن کنند ما پس از اتمام کار گروه کارشناسان ویژه نتایج را به عرض شما خواهیم رساند، در ضمن از تمامی اهالی خیابان آزادی و یادگار امام خواهش می کنیم تا ما را در پیدا شدن جعبه سیاه لنگه کفش آن خانم محترم یاری نمایند، و مواظب باشند که این جعبه سیاه خطرناک بوده و جنبه ی امنیتی سیاسی دارد و فوراً آنرا اگر یافته اند در خانه ی خود نگه ندارند و مراتب را سریعاً به مسئولان ویژه امر اطلاع دهند.
در وبهای دوستان دیگر این قضیه را می توانید دنبال کنید:
http://hamedtalebi.blogfa.com/
سی بهار از عمر انقلاب بی نظیر خمینی و مردم ایران گذشت و انقلاب ستیزان هنوز نتوانسته اند این انقلاب و این مردم را بشناسند.
انقلاب ستیزان مردم شریف ایران را اینگونه شناخته اند ( بنده سخنانی را که در رسانه هایشان بیان کرده اند نقل می کنم):
?? مردم در روز 22 بهمن برای یک پیاده روی و استفاده از هوای آزاد به خیابانها آمده اند.
تامل: اگر این سخن شما درست است پس حداقل این مردم را لااقل تا این حد بشناسید که به حرف شما گوش نکردند شما که هرسال از چند ماه مانده به بهمن ماه با سمپاشی به مردم توصیه می کنید که در روز 22 بهمن به هواخوری نیایند ولی مردم آن را گوش نکرده و گور بابای شماها برای هواخوری و پیاده روی به خیابانها می آیند!
?? رسانه های جمهوری اسلامی از جنگلها و درختان فیلم میگیرند و می گویند که جمعیت زیادی در راهپیمائی شرکت کردند!
تامل: واقعا ما باید این شکر و سپاس را از خداوند بکنیم که < الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء>، سپاس خداوندی را که دشمنان ما را ابله و احمق قرار داد. جای تاسف است که شما که ادعای آزاد کردن ایران دارید انسان را از درخت تشخیص نمی دهید؛ البته اینجوری بگم بهتره که مردم ایران برای شما حتی به اندازه ی درخت ارزش ندارد!
?? ایران با هواپیما از کشورهای آفرقائی آدمهائی را برای روز انتخابات به ایران می آورد.!!
تامل: ظاهراً این آقایان یادشان رفته که مردم آفریقا سیاهپوست هستند در حالی که در راهپیمائی شهرهای مختلف ایران، سیاهپوستی یافت نمی شود؛ بله راست گفته اند که دروغگو کم حافظه است.
حالا بیائید کمی مردم ایران را بشناسید:
??? من روز 22 بهمن مادربزرگی را دیدم که همراه جمعیت بود نمی تونست راه بره و با کمک نوه اش آمده بود که زیر بغل او را گرفته بود به او گفتم مادر جان اذیت نمیشی؟ شما که لازم نبود تشریف بیارین؟ به من گفت: مادر این کار من در مقایسه با کاری که شهیدان این مملکت انجام دادند و کاری که زندانیان در بند ساواک کردند چیزی نیست، نمی تونستم در خانه بمانم ، من هم باید به این دشمنان می فهماندم که هستم.
??? مادری را دیدم که بچه چند ماهه اش را آورده بود بدو گفتم: نترسیدین بچه سرما بخوره، گفت: انقلاب نعمت خیلی بزرگیه، برای بدست آوردنش هزینه های بالائی داده ایم، برای نگه داشتن آن سرماخوردن هزینه ی خیلی کمیه، ما حاضریم و باید بالاتر از آن را بدهیم ما حاضریم جان و مال خودمون و جان بچه هامون رو برای حفظ آن بدهیم.
??? به نوجوانی گفتم چرا اومدی؟ گفت: چون انقلاب رو دوست دارم! گفتم چرا؟ گفت: چون به ما استقلال داده، از زیر دست آمریکائیها و انگلیسی ها و اسرائیلی ها خارج شدیم و خودمون برای خودمون تصمیم میگیریم و رئیس خودمون رو خودمون تعیین می کنیم. و چون به ما غرور داده، ما که قبلاً در همه چیز وابسته به غرب بودیم، امروز به برکت انقلاب انرژی هسته ای داریم، سلولهای بنیادی می سازیم، ماهواره می سازیم و رو دست آنها بلند شده ایم و همه ی غربیها انتظار داشته باشند که روزی که خیلی نزدیک است در هر زمینه ای برتر باشیم و همه جلوی ما سرخم کنند، پس شما بگین این نتیجه هائی که انقلاب داده چرا نباید بیایم به خیابونها و داد بزنیم که ما این انقلاب رو دوست داریم؛ ما فریب گرگها و روبهان کثیف غربی را نخواهیم خورد و روزی این گرگها و روباهان شرور را در دام شیر، به ایران و ایرانی سرخم خواهد کرد.
??? به دوست دانشجوئی گفتم برای چه آمده ای؟ گفت برای اینکه امروز انرژی بگیرم و با این انرژی فردا و فرداها، قویتر و بهتر درس بخوانم و بیشتر و بیشتر برای کمک به تحقق ایرانی ابرقدرت در جهان تلاش نمایم.
??? به کودکی که سن او بیست و پنج سال کمتر از سن انقلاب بود گفتم برای چی اومدی به خیابون؟ گفت: اومدم به بچه های غزه و فلسطین بگ که از ما یاد بگیرید و شما هم مثل ما دشمنتون رو از خانه ی خودتون بیرون کنید!
??? به پدری که هنگام پیروزی انقلاب مثل من جوان بود گفتم پیامت چیست؟ گفت: به دنیا ثابت کردیم که بدون کمک دنیا می توانیم و خواهیم توانست! و امروز اومدیم بگیم که ای ملت های آزاده شما هم مثل ما می توانید کشورتان را بدون کمک قدرت های استکبار و استعمار و استثمار بسازید.
??? به جوانی دیگر گفتم اومدی چی بگی؟ گفت: اومدم بگم که ما امروز چیزی رو ساختیم که تنها هشت ، نه کشور می تونند بسازند و فردا و فرداها منتظر باشید چیزی را بسازیم که هیچ کشوری نساخته است.
این روز عزیز برای مردم ایران و همه ملت های آزاده مبارکباد
این آقای خاتمی هم داستانی شده برای مردم کشور ما.
یه روز میگه میام، یه روز میگه نمیام،
یه روز میگه اگه میرحسین نیاد من میام، یه روز میگه دیگران میگن بیام،
یه روز میگه اگه مردم بگن بیا میام،
یه روز میگه اگه مامانم اجازه بده من میام،
حالا مامانم اجازه داد،
(حالا تکلیف مردم رو روشن کن میای یا نمیای؟)
(محمد علی ابطحی: عروس رفته گل بچینه)
پس من می آیم!
آره بچه ها میآد، براش یه کف دو انگشتی محکم بزنید.
مبارکه مبارکه!!!
آقای سید محمد خاتمی، نامزد احتمالی انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران، در مورد آمدن یا نیامدن:
تصمیم گرفتن برایم سخت است.
خبر های واصله حاکی از آن است که شخصیتی جدید در عرصه ی سیاسی جمهوری اسلامی ایران پا به عرصه گذاشته اند.
این نوزاد تازه ظهور ، زندگی سیاسی اش را با جیغ هائی بنفش علیه دولت اصولگرا و خدمتگزار احمدی نژاد آغاز نمود.
پس ما نسل سومی ها، همه باهم، با صدای بلند میگیم: تولدت مبارک میر حسین موسوی!
البته به گزارش گزارشگران نسل های گذشته ایشان در ابتدای انقلاب در عرصه ی سیاسی و اجرائی کشور دارای حیاتی سیاسی بوده است و اینطور نیست که تازه به دنیا آمده باشد.
این گرارش در حالی است که نسل های دوم و سوم انقلاب هیچگونه آثار حیات زیستی از این شخصیت سیاسی در طول بیست سال گذشته مشاهده ننموده است.
اگر گزارش نسل های قبلی انقلاب صحت واقعی داشته باشد باید به این سوالات و معماهای نسل سوم پاسخ داده شود:
الف ـ آیا این شخصیت سیاسی در طول این بیست سال دارای حیات زیستی بوده است؟ پس چرا علائم زیستی اش برای ما قابل مشاهده نبوده است؟
ب ـ شاید ایشان در طول بیست سال گذشته نیازی به انقلاب نداشته است! یا انقلاب نیازی به ایشان نداشته است!
ج ـ با توجه به اینکه ایشان که پس از بیست سال متولد شده اند، به انقلاب نیازمند شده اند؟ یا انقلاب به ایشان نیازمند شده است؟ اگر انقلاب به ایشان نیازمند شده است، پس نسل سوم چکاره است و چه غلطی می کند، اگر انقلاب را به ایشان بدهند سهم ما از انقلاب چه می شود و کی داده می شود؟ اگر ایشان به انقلاب نیازمند شده است، آیا نباید وارد صف نوبت شود یا اینکه با پارتی بازی نیاز خود را برطرف می کند؟
د ـ آیا ایشان به خاطر خاتمی متولد شده است یا به خاطر خودش؟ آیا خاتمی او را متولد ساخته است؟ پس آقای هاشمی چه کاره است؟ آیا هاشمی خاتمی را متولد کرده و هاشمی میر حسین را؟ یا اینکه میر حسین هاشمی را متولد نموده و هاشمی خاتمی را؟ ای وای من گیج شدم.
ر ـ آیا میر حسین رئیس جمهور دهم ایران میشود؟ یا آقای خاتمی؟ پس در اینصورت احمدی نژاد چه کاره است؟
ز ـ آیا همه ی احزاب تصمیم به حذف سیاسی احمدی نژاد گرفته اند؟ پس در این صورت مردم چکاره است؟ دموکراسی چکاره است؟ مگر احزاب اینهمه سنگ جمهوریت نظام نمی زنند و حتی برخی اسلامیت را قربانی آن نمی کنند؟
س ـ آیا اکنون دیگر جمهوریت به نفع احزاب و اصلاح طلبان نیست؟ آیا انقلاب به نفع اصلاح طلبان است؟ یا اصلاح طلبان به نفع انقلاب؟ یا اینکه هیچکدام درست است؟
گزارشگران وبلاگ خبر از تعطیلی غنی سازی در ایران ، در آینده ای نزدیک، البته درصورت پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات دهم ریاست جمهوری می دهند!! هردم ازاین باغ بری می رسد*تازه تر از تازه تری میرسد!
الف ـ آیا الهه کولائی گفته است اگر ما به قدرت برسیم غنی سازی را تعطیل می کنیم؟ آیا غنی سازی مال آنهاست؟ آیا غنی سازی تعطیل می شود؟ آیا انرژی هسته ای حق مسلم ما نیست؟ آیا انرژی هسته ای همان غنی سازی است؟
ب ـ آیا اصلاح طلبان به انرژی هسته ای نیازی ندارند؟ آیا انرژی هسته ای مال اصلاح طلبان است؟ یا مال مردم؟ آیا اصلاح طلبان مال مردم را می خورند؟
ج ـ آیا اگر غنی سازی تعطیل شود مهندسان هسته ای ما بیکار می شوند؟ آیا آنها به سرنوشتی مانند سرنوشت آقای سعید امامی دچار می شوند؟
دـ آیا اصلاح طلبان مثل دموکراتهای آمریکا در انتخابات پیروز می شوند؟ آیا اصلاح طلبان با دموکرات های آمریکا ارتباط دارند؟ آیا اصلاح طلبان همان دموکراتهای آمریکا هستند؟ آیا شعار «اصلاح طلبی» همان شعار «تغییر» اوباماست؟ آیا اصلاح طلبان هم مانند اوباما دروغ می گویند؟ آیا اصلاح طلبان هم مانند اوباما از اسرائیل حمایت می کنند؟ آیا اصلاح طلبان هم مانند اوباما حماس را گروهی تروریستی می دانند؟ آیا در روزنامه ی کارگزاران همین را نوشتند؟ آیا روزنامه کارگزاران به خاطر حمایت از اسرائیل توقیف شد؟
ر ـ آیا اگر اصلاح طلبان بیایند ما حتی با اسرائیل هم رابطه خواهیم داشت؟ اگر با اسرائیل رابطه داشته باشیم به ما اجازه می دهند که به غزه دارو بفرستیم؟ آیا کشتی هلال احمر می تواند داروها و مواد غذائی را در بندر غزه خالی کند؟
ذ ـ آیا اسرائیل خودش به ما انرژی هسته ای خواهد داد؟ آیا انرژی هسته ای دادنی است؟
تفاوت ولایت فقیه با نظام پادشاهی
سی سال پیش بالاخره تلاش های مردان خدا و خون شهیدان به ثمر نشست و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و شجره ی ملعونه ی شاهنشاهی از بن و ریشه محو گردید و به جای آن نهال حکومت اسلامی با محوریت ولایت فقیه در خاک این سرزمین تکیه زد.
اما دنیاپرستانی که منافع مادی و شهوانی شان ریشه در نظام شاهنشاهی تنیده بود از این نهال عصبانی و خشمگین بوده و هستند و همواره به دنبال از بین بردن این نهال بوده اند و از هر راه و روشی وارد شدند و سی سال است که به هدفشان نرسیده اند و نخواهند رسید.
یکی از شگردهائی که برای ازبین بردن این درخت تنومند سی ساله به کار می گیرند این است که ولایت فقیه را معادل و مساوی با شاهنشاهی معرفی می کنند و با آن مقایسه می کنند و چنین می گویند که ولایت فقیه هم در حقیقت همان پادشاهی و حکومت استبدادی است لکن با پوششی مذهبی!!
برای روشن شدن مطلب این دو را باهم مقایسه می کنیم:
ویژگی های شاه:
1. انتخابی نیست و در حقیقت بر مردم تحمیل می شود.
2. معمولاً در نظام شاهنشاهی، شاه بعدی (ولیعهد) از خانواده ی شاه فعلی انتخاب می شود.
3. در انتخاب شاه هیچگونه تخصص وتعهدی ملاک نیست تنها کاری که می کنند شاه آینده را به دست مربیان می سپارند تا حداقل سوادی هم کسب نماید.
4. در نظام شاهنشاهی ثروت و قدرت در انحصار خانواده ها، اشخاص و تیپ های خاصی می باشد.
5. شاه چون از قدرت مطلق در کشور برخوردار است همواره تصمیماتش همراه با استبداد خواهد بود.
6. شاه معمولاً به اخلاق و دین خاصی پایبند نیست و هر کاری انجام دهد عین دین است (نگاه کنید به خوردن شراب شاه عربستان پس از اینکه لیوانش را به لیوان بوش و دیگران میزند، یا تصمیمهائی را بنگرید که در جریان غزه گرفتند ). و پهلوی که تا دلت بخواد از این غلط ها داشت.
7. شاه معمولاً در بین مردم پایگاهی ندارد و تصمیماتش در مواقع بحران با حمایت مردمی روبرو نخواهد شد.
و اما شرایط ولی فقیه:
1. باید دانشمند و فقیه باشد، این شرط، مسیر کشور را تضمین می کند تا همواره در خط مستقیم اسلامی حرکت کند.
2. باید مدیر و مدبّر باشد.
3. باید شجاع و نترس باشد (نزدیکان امام خمینی ره نقل کرده اند که فرموده بود در عمرم والله نترسیده ام)این ویژگی مملکت را در مقابل زورگویان و استکبار جهانی بیمه می کند، همانطور که در حال حاضر ایران با شجاعت تمام ایستاده و به باج خواهی استکبار جهانی در موضوع هسته ای بهائی نمی دهد.
4. آگاه به زمان و دارای بینش سیاسی قوی باشد، با وجود این شرط مسئول کشور در مواقع حساس و بحرانی تصمیمات خوب و اساسی و درست خواهد گرفت. ( توجه کنید به تصمیمات تاریخی امام خمینی و نیز تصمیمات مقام معظم رهبری)
5.دارای عدالت باشد، و عدالت به این معناست که نباید مرتکب گناهی شود یعنی تمام دستورات اسلامی را مو به مو انجام دهد واجبات را ترک نکند و مرتکب حرامی نگردد، در مورد این شرط گفته اند اگر ولی فقیه مرتکب حرامی شود یا واجبی را ترک نماید خودبه خود از مقامش معزول می گردد. این شرط هم نظام را از خطر استبداد حفظ می کند.
نکته ی جالب: البته برخی که اعمال و اندیشه شان مخالف با اسلام است و قصد براندازی نظام را دارند به محض اینکه برخوردی را از طرف نظام یا ولایت فقیه می بینند و محدود می شوند فوراً آن را به استبداد تفسیر می کنند من می گویم اگر اسم این استبداد است پس این استبداد در تمام نظام های سیاسی و همه ی فلسفه های سیاسی جهان وجود دارد.
6. انتخاب ولی فقیه توسط نخبه ها و دانشمندانی است که در حال حاضر با رأی مردم معین میشوند.
7. ولایت فقیه خانوادگی یا ارثی نیست و هر کس با هر قومیتی که باشد اگر شرایط را در بالاترین حدّ داشته باشد انتخاب می گردد.
8. در نظام ولایت فقیه، قدرت تا حد ممکن بر اساس شایسته سالاری تقسیم می شود و ثروت تا جایی که ممکن است عادلانه هزینه می گردد ( حداقل فعلی وضعیت قدرت و ثروت بهتر از وضعیت آن در نظام شاهنشاهی است و همین ملاک برای ترجیح ولایت فقیه بر شاهنشاهی کافی است.)
هر عاقلی اگر این شرایط را به خوبی درک و هضم نماید معنای این جمله ی تاریخی از امام خمینی را خواهد فهمید که «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت نرسد».
در یک جمله ولایت فقیه مقدمه و تمرینی برای تشکیل حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام است ، حکومت ولایت فقیه در حال گسترش و صدور به تمام جهان است و مسلماً ظهور منجی نزدیک است و در دهه های آینده ما شاهد تشکیل حکومت جهانی مهدوی به دست عزیز مصر وجود صاحب الامر آقا حجة بن الحسن العسکری علیه السلام و ارواحنا له الفداء خواهیم بود. به امید آنروز ان شاءالله.
آقای اوباما حرف دهنتو بفهم!
تو پس از سکوت یک ماهه در مورد جنایات اسرائیل در غزه گفتی مسئول این وقایع در غزه حماس است و حماس هزاران موشک به فلسطین اشغالی شلیک نموده و هیچ مردم سالاری آن را نمی پذیرد و اسرائیل حق دفاع از خود دارد...
آقای اوباما حرف دهنتو بفهم!
آیا این اکثریت مردم جهان نیستند که از هر روز از حماس حمایت می کنند و اسرائیل را محکوم می کنند.
آقای اوباما حرف دهنتو بفهم!
یعنی منظور شما این است که شما چند نفر صهیونیست حق این را دارید که هر حرفی را بزنید و هر کاری را بکنید و این اکثریت جهان حق هیچ اعتراضی را ندارند.
آقای اوباما حرف دهنتو بفهم!
اسرائیل رژیمی جعلی از جانب کشور شما و انگلیس است که هیچ حقی نداشته و بزودی باید بساطش را جمع کند.
آقای اوباما حرف دهنتو بفهم!
شما به رژیم جعلی بطور علنی کمک نظامی می کنید ولی کسی حق ندارد به حماس نه تنها کمک نظامی بلکه کمک داروئی و غذایی نماید.
آقای اوباما حرف دهنتو بفهم!
و بدان که ما آرزو داریم به حماس نه تنها کمک داروئی و غذایی
کنیم، بلکه کمک نظامی و تسلیحاتی نماییم ما آرزو داریم که بتوانیم در فلسطین حضور یابیم و این رژیم ناپاک و جعلی شما را از جغرافیای کره ی زمین حذف نماییم. انشاءالله
بوش که در نظر خود مردم آمریکا منفورترین بود رفت، و اکنون جهان با رئیس جمهوری مواجه است که من آن را مانند هندوانه ای می بینم که ظاهری خوب و دلچسب نشان می دهد اما اینکه داخل هندوانه چیست باید آنرا شکست و چشید...
اما اینکه اوباما کیست و چه سیاست هائی را در پیش خواهد گرفت به خودش و خودشان مربوط؛ اما چیزی که به ما مربوط میشود این است که این هندوانه ی سربسته موضوع مذاکره را مطرح نموده است و خیلی از سیاستمداران منفعل و عجول ما ذوق زده شده اند و فکر می کنند همین که ما مذاکره را شروع کنیم تمامی مشکلات اقتصادی و سیاسی کشورمان حل خواهد شد و زهی خیال باطل که اگر آمریکا چنین کاری از دستش برمی آمد فکری به حال خود می نمود و...
و البته برخی هم خیلی بدبینانه به این موضع نظر می کنند و مذاکره و حصول رابطه با آمریکا را محال و امری ناشدنی تلقی می کنند.
من با مثالی نظر خودم را بیان می کنم:
اگر با موجودی خطرناک روبرو شویم می توان با او درگیر شد و می توان با احتیاط و دورادور کنار آمد، اگر جنگ کنیم و دست و پنجه نرم کنیم انرژی زیادی باید صرف کنیم و ممکن است در این نبرد زخمی شده و آسیب ببینیم.
راه دیگر هم این است که با او کنار بیائیم و با احتیاط او را مشغول کرده و تحمل کنیم ، این روش مخصوصاً وقتی کاربرد زیادی دارد که موجود مقابل زخمی به خود پیدا کرده است و ما می توانیم با کمی طومار کردن و گذاشتن مرهم بر زخم او از خطرات او بکاهیم ولی نکته ی مهم اینجاست که همواره باید به هوش بشیم که این موجود خطرناک بوده و خوی درندگی دارد و به حالت آرامش و نرمش او نباید دلخوش کرد چرا که هرلحظه ممکن است قوّه ی درندگی اش به فعل در آید.
آمریکا بدهکاری زیادی به مردم و سرزمین ایران دارد ، و مذاکره و رابطه هرچند به نفع هر دو کشور هم باشد بیشتر به نفع آمریکاست و اگر آمریکا سخن از صلح و مذاکره می راند این نیاز و احتیاج شدید او را حکایت می نماید. البته ما هم می توانیم با مذاکره طلب های مردم ایران را از آنها بگیریم اما باید به هوش باشیم که این کار خیلی حساس و پیچیده و سخت است و این موجود گرگ صفت در هر نسخه ای که به دیگران می پیچد اول سود و نفع خود را طراحی می کند.
البته اگر ابتکار عمل داشته باشیم و از موضع قدرت وارد بشیم شاید و تنها شاید به هدف دست یابیم.