«مناجات ناشنوایان» سروده مقام معظم رهبری

ما خیل بندگانیم ما را تو می شناسی
هر چند بی زبانیم، ما را تو می شناسی

ویرانه ئیم و در دل، گنجی ز راز داریم
با آنکه بی نشانیم، ما را تو می شناسی

با هر کسی نگوئیم راز خموشی خویش
بیگانه با کسانیم ما را تو می شناسی

آئینه ایم و هر چند لب بسته ایم از خلق
بس رازها که دانیم ما را تو می شناسی

از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را
فارغ از این و آنیم ما را تو می شناسی

از ظن خویش هرکس، از ما فسانه ها گفت
چون نای بی زبانیم ما را تو می شناسی

در ما صفای طفلی، نفسرد از هیاهو
گلزار بی خزانیم ما را تو می شناسی

آئینه سان برابر، گوئیم هر چه گوئیم
یکرو و یک زبانیم ما را تو می شناسی

خط نگه نویسد حال درون ما را
در چشم خود نهانیم ما را تو می شناسی

لب بسته چون حکیمان، سرخوش چو کودکانیم
هم پیر و هم جوانیم ما را تو می شناسی

با درد و صاف گیتی، گٌه سرخوش است گه غم
ما درد غم کشانیم ما را تو می شناسی

از وادی خموشی راهی به نیکروزی است
ما روز به، از آنیم ما را تو می شناسی

کس راز غیر، از ما نشنید بس «امینیم»
بهرکسان امانیم ما را تو می شناسی

میر حسین موسوی، خط امام، و شعار مرگ بر فلسطین

میر حسین موسوی و خیلی از اصلاح طلبان همچون کروبی و خاتمی و سید حسن خمینی این ادعا را دارند که تنها اینها هستند که پیرو خط امام هستند، آنها می گویند که اصولگرایان حتی مقام معظم رهبری پیرور راه امام نیستند و مدعی اند که امام نمی خواست وضعیت به اینجا برسد، به طور خلاصه حرفشان این است که اصولگرایان و حتی مقام معظم رهبری خط امامی نیستند و تنها ما خط امامی هستیم...

بنده برای اینکه اثبات کنم این سخن، واهی و بی اساس است و این ادعا را اثبات کنم که میر حسین موسوی و خاتمی و کروبی و سید حسن خمینی و... به هیچوجه خط امامی نبوده و مورد تائید امام بزرگوار نیستند موردی از نافرمانی اینها را ذکر می کنم:

اما قبل از اینکه به مبارزه با طاغوت و استکبار و استبداد داخلی بپردازند، به مبارزه با استبداد و استکبار و ظالمان خارجی یعنی آمریکا و اسرائیل پرداختند، به طوری که جملاتی را در این باره به یادگار گذاشتند و در سینه ی تاریخ حک نمودند که این جملات برای کسانی که مقدار کمی امام خمینی را شناخته باشند، آشناست به طوری که این جملات و فرمایش ها از نام زیبای امام خمینی ره جداشدنی نیست: (آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند) ؛ (شیطان بزگ = آمریکا) ؛ (اسرائیل، این غده سرطانی باید از بین برود) ؛ (اسرائیل باید از صحنه ی روزگار محو گردد) و ... بنابراین هر کس نه تنها ادعای پیروی بلکه ادعا کند که امام را دوست دارد باید این فرمایشات را عملاً بپذیرد، این در حالی است که میر حسین موسوی و خاتمی و کروبی قبل از انتخابات تبانی های پشت پرده با غرب نمودند و پس از انتخابات با تشویق مردم به ایستادن در برابر نظام خدمت خوبی به آمریکا و انگلیس و اسرائیل نمودند و بالاخره در روز قدس طرفداران خود را به سردادن این شعارها تشویق کردند: (نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران) ؛ (مرگ بر چین، مرگ بر روسیه) مرگ بر چین و روسیه= مرگ بر دشمن آمریکا و دشمن اسرائیل= و این شعارها به نفع اسرائیل). با این شعارها انتظار می رود اینها در راهپیمائی های دیگر مردم را صریحاً به شعار های زیر تشویق نمایند: (مرگ بر لبنان، مرگ بر حزب الله، و مرگ بر فلسطین).

حال خواننده ی محترم خود قضاوت نماید که آیا خط امامی بودن میرحسین موسوی و خاتمی و کروبی و سید حسن خمینی دروغی بزرگ و شاخدار نیست؟

نیاز نظام به هاشمی یا نیاز هاشمی به نظام

مراسم تحلیف و تنفیذ رئیس جمهور محبوب و مردمی جناب آقای دکتر احمدی نژاد برگزار شد، بنده خیلی دلم می خواست همان روز مطالبی را بنویسم ولی در مسافرت بودیم و صحبت های آقای دکتر احمدی نژاد رو از رادیوی ماشین در پارکی در محمود آباد مازندران گوش کردیم و دو روز بعد از آن هم در راه بودیم و تا آستارا رفتیم و بالاخره به شهرستان سراب رسیده و چند روزی هم مشغول عروسی یکی از اقوام در شربیان شدیم و موفق به نوشتن پستی در این باره نشدم...

نکته ای که در ذهن من بود عدم حضور عمدی و برنامه ریزی شده ی هاشمی و خاتمی و دیکران بود البته خاتمی و دیگران حکم دستمال کاغذی دارند و خیلی مهم نیست که باشند یا نباشند اما برخی دوستان از عدم حضور هاشمی نگران شدند و میلشان بر این بود که ایشان در مراسم تنفیذ باشند و ... و نبود هاشمی را ضرر و زیانی به نظام و احمدی نژاد و دولت دهم تلقی کردند اما به نظر من نکته دیگری می رسد:

من فکر میکنم هاشمی مهره ای سوخته در نظام است و چند انتخابات اخیر حکایت از عدم محبوبیت ایشان نزد مردم می کند و نه تنها مردم محبتی به ایشان ندارند بلکه از ایشان زده شده و (به دلایلی مانند وجود برخی مشکلات در بستگان و خانواده هاشمی و عدم تبعیت و پیروی ایشان از رهبری که البته الان جای بحث آن نیست) به دنبال کنار زدن ایشان هستند. بنابراین من اینطور فکر میکنم که نبود ایشان در چنین مراسمی نه تنها آسیبی ندارد بلکه باعث برکاتی هم خواهد بود به هر حال باید رسانه ها و محافل خارجی مخصوصاً غربی به عدم حضور ایشان در نظام عادت کنند(مردم چون علاقه ای به ایشان ندارند نیاز به عادت ندارند بلکه از نبود ایشان استقبال می کنند) و الآن وقتش رسیده که هاشمی کنار گذاشته شود، بنده احساس میکنم مردم انتظار چنین موقعی را می کشیدند تا اتفاقی بیفتد تا ایشان کنار گذاشته شود.

نتیجه کلی بحث من این است که در حال حاضر نظام هیچ گونه نیازی به هاشمی ندارد، بلکه این هاشمی است که نیاز به نظام دارد.

آری هاشمی برای بقای عمر سیاسی خود شدیداً نیاز به مشارکت فعال در نظام و پیروی بی چون و چرا و بدون قید و شرط از رهبری را دارد.

از بینندگان این پست در خواست دارم تفاوت های بین این دو خانم را که به قتل رسیدند در بخش نظرات بنویسند:

خانم ندا آقا سلطان

خانم مروه الشربینی

انصروا المروة الشربینی و انصروا المسلمین

ایها الاخوة والاخوات:

انصروا المسلمین المظلومین و المسلمات المظلومات فی کل العالم ـ فی فلسطین، فی بوسنیا، فی الصین، و... ـ بثبت رایکم لحماس و علی اسرائیل فی هذا السایت:

http://www.israel-vs-hamas.com/

انصروا المسلمین، انصروا اطفال المسلمین بغزة و فلسطین، انصروا المظلومین و المظلومات، انصروا المروة الشربینی، انصروا المسلمین، فإن العاقبة للمسلمین و المتقین.

http://www.israel-vs-hamas.com/?mnu=statistics

قتل زن محجبه، محصول تمدن و فرهنگ مدرن غرب

قتل یک خانم محجبه که باردار هم بود، در جلوی چشمان معصوم و بیگناه فرزند سه ساله اش را شنیدیم،

اینجاست که حضرت علی (ع) فرمود: اگر مسلمانی به خاطر این قضیه از غصه دق کند و بمیرد نباید سرزنش کرد.

آری!

این همان تمدن غرب است که امروزه شاهد آن هستیم،

این همان مدرنیسمی است که در اروپا حاکم است،

این همان پیشرفتی است که غرب ما را بدان فرا می خواند،

متاسفانه و هزار هزار تاسف و شرم بر آنهائی که اسم خود را مسلمان گذاشته و خود را اندیشمند و روشنفکر می خوانند و مسلمانان را به این مدرنیسم و تمدن دعوت می کنند،

تمدنی که یک پوشش ساده ی خواهران و مادران ما را نمی پذیرند و آن را برنمی تابند،

کجایند مدعیان روشنفکری و طرفدار و واله و کشته مرده ی تمدن اروپا و غرب که به این سوال من و سوال آن خردسال 3 ساله و سوال هزاران انسان آزاده (نه فقط مسلمان)پاسخ دهد که:

آیا گفتگوی فرهنگ غرب و تمدن اوروپا با این فرهنگ و پوشش که هیچ آزاری به دیگران ندارد این است؟

آیا گفتگوی ما با تمدن غرب باید این باشد که کشته بشیم و از حقوق خود دفاع نکنیم؟

آیا باید برای گفتگو با غرب خودمان را تهی کنیم؟ و ذهنمان را از مقدساتمان و اعتقادات مان بشوئیم؟

هزاران شرم و تاسف بر این تمدن!

هزاران مرگ و نفرین بر این گفتگو که ما را بدین می خوانند!

هزاران نفرین و مرگ بر روشنفکرانی بی غیرت و بی رگ که منفعلانه حاضر به مصالحه و کوتاه آمدن و خرج کردن از اعتقادات مردم شده اند!

هزاران مرگ و نفرین بر زبانهائی که این سخن از آن بیرون می آید: «گفتگوی تمدن ها»!

چرا که اینها با این اصطلاح به دنبال مرگ تمدنها هستند!

اینها به دنبال کشتن تمدنی هستند که به زنان نوعی پوشش را می آموزد!

پوششی که هیچگونه ضرری به دیگران ندارد!

و تنها ضررش زیاده خواهی،‌شهوترانی،‌ عیّاشی و کثافتکاری سردمداران تمدن الحاد و مادیگراست که هر روز اخبار آن از رئیسان جمهور و رهبران حکومتهای غربی (کلینتون، شیمون پرز، سارکوزی، برلوسکونی، و ...) نُقل محافل خبری و رسانه ای می گردد.

اما همه ی والهان فرهنگ کثیف غرب بدانند که همین خونهائی که بی گناه ریخته می شود و نفرین ها مخصوصاً نفرین آن خردسال بی گناه که در اثر این ظلم ها نثار دنیا پرستان و شهوت پرستان و عیاشان می شود بزودی شاهد جمهوری های اسلامی در دل این تمدن غرب خواهیم بود که اکثریت را مسلمانان بدست خواهند گرفت و عرصه بر این همجنس بازان و عیاشان تنگ خواهد شد و انتقام مظلومان تاریخ از گالیله های مسیحی گرفته تا این زن محجبه از این ظالمان و مستکبران گرفته خواهد شد.

آری از انتقام تاریخ نمی توان فرار کرد!

همانطور که همه میدانند و میدانیم برخی از چهره های بارز به اصطلاح اصولگرا همچون ناطق نوری، حسن روحانی، محسن رضائی، لاریجانی، قالیباف و... با تمام چهره های معروف به اصلاح طلب به ویژه هاشمی رفسنجانی و خاتمی در این هدف استراتژیک اتفاق و اجماع دارند که باید کاری کرد تا دکتر احمدی نژاد انتخاب نشود.

اینک مطلبی را نقل می کنیم تا به فهمیدن علت این امر کمک نماید و فلسفه ی اصطلاح « نه احمدی نژاد » را روشنتر کند:

آقای رسائی نماینده ی تهران گفت: یکی از اعضای به اصطلاح اصولگرای مجمع تشخیص مصلحت که خیلی تلاش می کند، آقای احمدی نژاد رای نیاورد، در جلسه ی مجمع به آقای احمدی نژاد گفته: ما هرساله مبلغی حدود 900 میلیون تومان تا یک میلیارد به دستمان می رسد که بین آدم های محتاج توزیع می کنیم. شما هم اجازه بدهید این مبلغ همچنان به قوت خودش باقی بماند. آقای رسائی افزود: احمدی نژاد به من گفت: از آن شخص جدا شدم و با خود گفتم اگر این پول بیت المال است، نزد اینشان چه میکند، و اگر نیست، چرا اجازه اش را از من میگیرد؟ یک نامه برایش نوشتم و اعلام کردم که این پولها را باید برگردانید تا ازطریق بهزیستی یا کمیته امداد به محتاج هائی که شما میگوئید داده شود که ایشان خیلی برافروخته و ناراحت شده و گفته ... همه ی دوره ها اینگونه بوده است (این پول را به ما می داده اند)!!!

کنفرانس ژنو،‏چند هیچ به نفع احمدی نژاد

خودتون قضاوت کنید:

وزیر امور خارجه ی نروژ که بعنوان سخنران پس از دکتر احمدی نژاد، پشت تریبون رفته با عصبانیت گفت: باید دو مطلب را اعتراف کنیم: اول اینکه آقای احمدی نژاد زحمات چندین ماهه ی نشست را به نفع مسلمانان مصادره کرد و همه را با خود برد و دوم اینکه تعجب میکردم که ایشان مورد حمایت حضّار بودند. گفتنی است: پس از سخنرانی احمدی نژاد، حضّار مخصوصاً مسلمانان با شور خاصی اعلام رضایت می کردند تا جائی که بعضی از آنها نسبت به رهبران خود اعلام برائت کرده و میگفتند، ای کاش رهبران ما نیز از همین الگو پیروی میکردند.

تمام اصلاح طلبان که صف واحدی در مخالفت با احمدی نژاد تشکیل داده اند به ویژه میر حسین موسوی در واکنش به سخنرانی احمدی نژاد گفتند:

احمدی نژاد آبروی ایران و ملت ایران را برد و جایگاه ریاست جمهوری ایران را پائین آورد.

من فکر میکنم که قضاوت در این باره را، باید از زبان غربی ها بشنویم که همه ی آنها معتقدند احمدی نژاد بازی را برد؛ اما نمیداند چرا اصلاح طلبان معکوس صحبت میکنند؟ سوال این است که: آیا این موضع گیری موسوی و اصلاح طلبان از روی حسادت به احمدی نژاد نیست؟ آیا آنها با این صحبتها به دنبال این نیستند که اثر مثبت کنفرانس ژنو بر آرای مردم به نفع احمدی نژاد را از بین ببرند؟ قطعاً چنین است.